تنها ک باشی
تاريخ : پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, | 22:27 | نويسنده : فریماه

 

 

تنهـــــا که باشی

 

دوست داری کسی اسمت را صدا کنه حتی اگر اشتباه شده باشد

 

تنهــــــــا که باشی

 

دیگه بغضی نمیمونه که نشکسته باشه و غروری نیست که شکسته شده باشه

 

تنهــــــــا که باشی

 

هر صد سال یه بار میری سراغ گوشیتو اونو چکش میکنی

 

تنهــــــــا که باشی

 

کسی درک نمیکند تنهایی ات را هر چقدرم که بگی یه اه کوچیک در ته دلش و تمام

 

تنهــــــــا که باشی

 

تازه به صورت عمیق منظور جمله رو میفهمی:

 

نمـیـــــــــــבانـے، 

 

چه בرבے בارב !

 

وقـتــــــــــــے ...

 

פـالــــــــــــم ...

 

בر واژه هـا هـم نـمے گنجـــــــــــב …!

 

 

 telegram.me/khodaaa0230

به کانال عاشقان خدا بپیوندید 



نظرات شما عزیزان:

مهرزاد
ساعت18:16---28 اسفند 1394
هیچ وقت
به خانه ی خالی ِ
بعد از اثاث کشی
برگشته ای؟!

شبیه ِ دل ِ من است. .
........................................................ .....
سلام.حالتون خوبه؟دوس داشتی یه سری بهم بزن وب قشنگ.


ali bagheriyan
ساعت1:06---29 آبان 1394
گاهی بـــاید به دور خود یک دیــوار تنهــــایی کشید

نـــه بــرای اینکـــه دیگــــران را از خودت دور کنی

بلکـــه بــرای اینکــه ببینی


بـــرای چه کســانی اهمیت داری که این دیـــوار را بشکنند


ali bagheriyan
ساعت1:02---29 آبان 1394
تنهایی با ارزشه چون خالی از ادم های بی ارزشه///
تنهایی قشنگترین و با ارزش ترین حس دنیاس چون برا داشتنش نیاز به هیچ کسی نداری


ali bagheriyan
ساعت1:00---29 آبان 1394
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد

در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد

مو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجام چنین دیدی

در دلم باریدی ... ای افسوس
بر سر گورم نباریدی

چون نهالی سست میلرزد
روحم از سرمای تنهایی

میخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهایی

دیگرم گرمی نمی بخشی
عشق ای خورشید یخ بسته

سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته

غنچه شوق تو هم خشکید
شعر ای شیطان افسونکار

عاقبت زین خواب درد آلود
جان من بیدار شد بیدار

بعد از او بر هر چه رو کردم
دیدم افسون سرابی بود

آنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من نقش خواب بود

ای خدا ... بر روی من بگشای
لحظه ای درهای دوزخ را

تا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟

دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسرد

آفتاب بی غروب من !
ای دریغا در جنوب ! افسرد

بعد از او دیگر چی میجویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟

اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایم

پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد

در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد


ریحانه
ساعت16:51---22 آبان 1394
سلام ابجیا و داداشا.خوبین؟خوش حالم برگشتمو باز میبینمتون.هرچند رو بعضی لینکای دوستان که کلیک میکنم دیگه تو جمعمون نیستن.من یه مهمونی خداحافظی دارم و دعوتنامه فرستادم براتون.قدمتون سرچشم با نفس های اخرم.

poroshato
ساعت23:11---19 آبان 1394


محمد
ساعت23:58---18 آبان 1394
صدبار تکی رفتی و دیدی ثمرش را..
جفت چرخ چه بدی داشت که یک بار نکردی؟؟
*****
یار دستمبو به دستم داد و دستم بوی دستمبوی دست او گرفت

جان به قربان همان دستی که دستمبو به دستم داد و دستم بوی دستمبوی دست او گرفت


وحید
ساعت0:59---17 آبان 1394
سلام
وبت خیلی قشنگه ونازه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: